درست است که راه اندازی کسب و کار جدید با ایده های پولساز خیلی جذاب و وسوسه برانگیز است. اما طبق آمار تنها 10 درصد از کسب و کارهای نوپا یا همان استارتاپ ها به موفقیت می رسند. مبحث نوپای ناب (lean startup) یکی از با اهمیت ترین موضوعات در راه اندازی کسب و کارهای جدید و کارآفرینی می باشد. در این مبحث بر روی روشهایی تمرکز می شود که به وسیله آنها، با صرف کمترین زمان و هزینه می توان به نتایج تجربی ارزشمندی دست یافت. این موضوع باعث افزایش احتمال موفقیت کسب و کار نوپا در محیط های دارای عدم قطعیت و با ریسک بالا می شود. در واقع اگر بتوان قبل از اینکه هزینه و زمان زیادی، صرف ایده یا محصول جدیدی شود، متوجه شد که آیا آن ایده جدید ، محبوبیت قابل قبول در بین مشتریان بازار دارد یا نه؟ موفقیت بزرگی کسب شده است. چون میزان زمان و هزینه ای که در محصولات و ایده های کارآفرینی ناموفق صرف می شود ، گاهی خیلی زیاد است. حال اگر جلوی این اتلاف گرفته شود و در عوض این منابع برای محصولات و ایده های جدید دیگر استفاده شود، فرصت رسیدن به موفقیتها را افزایش چشم گیری می دهد. شاید برای شما جالب باشد که بدانید مهمترین مسأله یک استارتاپ یا کسب و کار نوپا ساختن یک محصول جدید و شگفت انگیز نیست. مسأله اصلی درک درست نیاز مشتریان و ارائه راه حل صحیح در مکان و زمان مناسب است. البته ارائه این راه حل باید هم نیاز مشتریان را به خوبی پاسخ دهد و هم به رشد کسب و کار نوپا کمک کند. با این دیدگاه ها بود که مفهوم نوپای ناب و همچنین ابزارهای مورد نیاز آن یعنی بوم ناب کسب و کار، توسط نخبگان این حوزه پایه ریزی شد. مهمترین نکات و مفاهیم نهفته در بوم ناب ابتدا بهتر است مهمترین نکات و مفاهیم نهفته در بوم ناب را شناخت؛ ۱ـ چرخه ساخت، ارزیابی و یادگیری ابتدا از یک ایده اولیه، باید بتوان یک محصول یا خدمت ساده برای آزمودن آن ساخت. بعد باید با آزمایش محصول و گرفتن بازخورد از مشتریانی که محصول یا خدمت مورد نظر را خریداری می کنند، زمینه یادگیری لازم جهت اصلاح و بهبود آن ایده یا محصول را فراهم کرد. در اصل برای موفقیت در یک استارتاپ یا کسب و کار نوپا باید بتوان، دادهها یا معیارهای کافی گردآوری کرد. تا به سرعت نتایج حاصل از اجرای ایده را ارزیابی نمود. در مورد محصولات، باید آزمایش کرد که آیا مشتریان واقعاً به آن محصول نیاز یا تمایل دارند؟ البته همیشه بعد از یادگیری بهتر است بوم ناب را بروز رسانی کرده و با برنامه ریزی مجدد، این سه فرآیند یا اصطلاحا چرخه را دوباره انجام داد. می توان گفت مهمترین چیزی که تیم استارتاپ باید بفهمد این است که مشتریان دقیقا چه نیاز مهم و علایق مورد توجهی دارند. نکته دیگر این است که نباید فقط به گفته های مشتریان و یا فقط به برداشتهای خود از نیاز مشتری اکتفا کرد. همیشه بهتر است اطلاعات جمع آوری شده را اعتبار سنجی نمود. ۲ـ حداقل محصول پذیرفتنی (MVP) با الگوی ناب، محصول فقط به صورتی تولید میشود که بتواند نیاز مهم مشتری را بهتر از قبل برآورده سازد. تا تیم استارتاپ نیز بتواند، فرآیندهای ساخت، ارزیابی و یادگیری را در زمان کمتری طی کند. در استارتاپ ناب به این محصول یا خدمت، MVP ( حداقل محصول پذیرفتنی ) گفته می شود. درک درست از MVP و طراحی خوب آن ، خیلی به کاهش زمان و هزینه ها و چابکی استارتاپ کمک می نماید. 3- توانمندی اصلاح جهت سریع (Pivot) در تفکر ناب استارتاپی، اصلاح جهت یا چرخش ، یعنی تغییر در یکی از عناصر فرضیات بوم ، مانند؛ مشتری، مسئله، راه حل، جریان درآمدی و … یا حتی در کل مدل کسب و کار. البته این تغییر جهت که گاهی امکان دارد 180 درجه هم باشد، بر پایه یادگیری و آموخته ها صورت می گیرد. با آزمونهایی که با کمک MVP انجام می گیرد یک یا چند بخش مدل به سرعت اصلاح می شود. 4ـ بهبود معیارهای ارزیابی نکته مهم دیگر این است که باید همیشه معیارها و شاخص های ارزیابی کسب و کار نوپا را با توجه به یادگیری هایی که انجام می شود، بروز رسانی کرد. همیشه باید بررسی شود که ارزیابی ها و یادگیری های تیم استارتاپ کمترین خطا را داشته باشد و بر واقعیات منطبق باشد. برخی اوقات افراد با انتخاب معیارهای ضعیف و غلط دچار برداشتها و یادگیری های غلط می شوند و با شکست مواجه می شوند. برای مثال، تعداد لایک ها در شبکه های اجتماعی (مانند اینستاگرام، فیسبوک، لینکداین و …) نمیتواند یک معیار مناسب برای رشد یک کسب و کار باشد. اجزای بوم ناب کسب و کار نوپا کدام است؟ اجزای بوم ناب کسب و کار دارای 9 بخش می باشد. این 9 بخش از شناسایی مسئله یا همان نیاز مشتری شروع و تا کسب مزیت مطلق برای کسب و کار نوپا موضوع را بررسی می کند. بوم ناب کسب و کار، توسط آقای موریا طراحی شد. این بوم برگرفته شده از بوم مدل کسب و کار است، که توسط آقای اوستروالدر طراحی شده بود که بعضی موارد آن جهت تسهیل تبدیل ایده به محصول جذاب از نظر مشتری و کسب و کار موفق تغییر کرده است. تفاوت بوم مدل کسب و کار با بوم ناب چیست؟ شاید بتوان گفت بوم مدل کسب و کار در واقع برای زمانی است که تیم استارتاپ به ایده ای مشخص برای محصول، که منطبق بر نیاز مشتری است، دست یافته. ولی بوم ناب، برای زمانی است که هنوز تیم استارتاپ ایده مشخص برای محصول مورد نیاز مشتری ندارد. تهیه بوم مدل کسب و کار وقت گیر است اما تهیه بوم ناب سریعتر امکانپذیر است. دلیل آن هم واضح است. چون بوم ناب خلاصه ای از قسمت های مهم برای شروع کسب و کار نوپا را از بوم مدل کسب و کار انتخاب کرده است. در واقع دلیل به وجود آمدن بوم ناب همین است. چون کارآفرینان با کمک مدل کسب و کار نمی توانستند نیازهای اولیه خود را بسرعت برطرف کنند. در بوم ناب ، بخش هایی از بوم مدل کسب و کار که در ابتدای فعالیت یک استارتاپ از اهمیت زیادی برخوردار نیستند ، حذف شده اند و بجای آنها، بخش های مهم تر اضافه شده اند. فراموش نکنید بوم ناب جایگزین بوم مدل کسب و کار نمی شود و باید بعد از گذر از مرحله پخته شدن ایده ها و MVP و رسیدن به محصول نهایی، ترسیم بوم مدل کسب و کار را تکمیل کرد. در اصل بوم ناب کسب و کار ، بررسی ایده های استارتاپ را بسیار سریع تر و کاربردی تر می کند. البته اگر از نظر ساختاری و شکل ظاهری هم بخواهیم دو بوم را با هم مقایسه کنیم. می توان گفت در نگاه کلی شبیه هم هستند تنها در چهار بخش بوم ناب با بوم مدل کسب و کار تفاوت دارد: 1. بخش مسئله بوم ناب است که جایگزین بخش شرکای کلیدی در مدل کسب و کار شده است. 2. بخش راه حل بوم ناب است که جایگزین بخش فعالیتهای کلیدی مدل کسب و کار شده است. 3. بخش معیارهای کلیدی بوم ناب است که جایگزین بخش منابع اصلی مدل کسب و کار شده است. 4. بخش مزیت مطلق بوم ناب است که جایگزین ارتباط با مشتری مدل کسب و کار شده است. چند ویژگی خوب و موثر بوم ناب A. ساده بودن بوم ناب این بوم به علت اینکه اجزای آن بیشتر بر ایده و ارزش پیشنهادی که قرار است به مشتری ارائه شود متمرکز است، ساده تر می باشد. همینکه راحت تر می توان آن را برای دیگران شرح داد. احتمال اینکه آنها هم بهتر ارتباط برقرار کنند و در جریان آن ایده و ارزش پیشنهادی قرار بگیرند بیشتر است. بیشتر اوقات برای جلب توجه یک مشتری و حتی یک سرمایه گذار خوب کمتر از سه دقیقه وقت دارید. به علاوه تغییر آن هم با توجه به نظر مخاطبان که ضروری هم است، کار ساده تری خواهد بود. B. چابک بودن بوم ناب استارتاپ ها می توانند با صرف زمان 30 دقیقه یک بوم ناب برای ایده خود تکمیل نمایند. این بوم بخش بندی های مختلف بازار و حتی پرسونای مشتری کسب و کار را مشخص می کند که اطلاعات بسیار مهمی برای ترسیم بوم مدل کسب و کار و تجزیه و تحلیل های بعدی می باشد. همچنین با ترسیم چند بوم ناب که زمان زیادی نمی خواهد می توان به مقایسه و ارزیابی خوبی جهت انتخاب ایده و محصول مناسب و بخش بازار و پرسنای مشتری آن دست یافت. C. انعطاف پذیری بوم ناب با توجه به خام بودن ایده اولیه و آشنایی کم اعضا تیم استارتاپ با هم. بهتر است از ابزارهایی جهت هماهنگی و همفکری استفاده شود که قابلیت انعطاف پذیری بیشتری را داشته باشند. اگر تیم استارتاپ بخواهد زمان زیادی صرف کند و بوم مدل کسب و کار را تهیه کند که تغییر و اصلاح آن زمان و انرژی زیادی نیاز داشته باشد. قطعا بعدا اعضاء در برابر اصلاح آن مقاومت می کنند و اینگونه انعطاف پذیری کار پایین می آید. D. بهبود هدف گذاری با بوم ناب با کمک بوم ناب، به تعاریف واضح تر برای توصیف ایده می توان دست پیدا کرد. استارتاپ با توجه به ایده ای که دارد و مشتری که انتخاب کرده است، حتما هدفی مهم را دنبال می کند. این هدف بهتر است ویژگیهای اسمارت (SMART) را داشته باشد. یعنی واضح، قابل اندازه گیری، دست یافتنی، مرتبط با آرزوهای مشترک تیم (چشم انداز مشترک) و در چارچوب زمان معین باشد. این کار برای طراحی خلاقانه و بهتر محصول و یا MVP که در نظر استارتاپ است بسیار موثر است. روش توسعه مشتری محور توسط بنیانگذار دیدگاه لین استارتاپ، استیو بلنک ساخته شده است. بر اساس نظرات آقای بلنک، شرکتهای کوچک در راههای توسعه، تفاوت های زیادی با شرکتهای بزرگ دارند. توسعه مشتریمحور بجای توسعه محصول محور به استارت آپها در یافتن یک روش قابل استفاده و مقیاسپذیر کمک زیادی می نماید. استارتاپها با کمک بوم ناب، بهتر تاثیرات هزینه ای و زمانی ریسک های ایده و محصول را بر روی کسب و کار، شناسایی و مدیریت می نمایند. می توان با جرات گفت شکست استارتاپها بیشتر از عدم توانایی ساختن محصول نیست، بلکه آن ها محصولی را می سازند که با نیازهای اولویتدار مشتری منطبق نیست. گرچه روش ناب عمر چندانی ندارد، اما مفاهیم آن از جمله حداقل محصول پذیرفتنی و اصلاح جهت سریع یا همان چرخش کردن Pivot، خیلی زود در دنیای استارتاپها پذیرفته شده و مدارس معروف کسب و کار در دنیا نیز آنها را تدریس می کنند. در واقع مفاهیم نوپای ناب دیدگاه های عمومی درباره کارآفرینی را نیز تغییر داده است. تهیه طرح کسب و کار یا همان بیزینس پلن و تهیه مدل کسب و کار یا همان بیزینس مدل با این فرض انجام میگیرد که در ابتدا کارآفرین تمام اطلاعات لازم را برای طراحی دارد. این در حالی است که خیلی از این اطلاعات احتمالی هستند و قابل پیش بینی و یا جمع آوری نیستند. گاهی هم جمع آوری این اطلاعات هزینه و زمان زیادی می خواهد که برای تیم استارتاپی امکان پذیر نیست. پس اگر با این پیش فرض کسب و کار را طراحی کنند، با احتمال زیاد دچار مشکلاتی می شوند که برای آن آمادگی لازم را ندارند. اکثر ما فکر می کنیم که شرکتهای معروفی مثل گوگل در همه کارها و پروژه های خود موفق هستند. در حالیکه اینطور نیست و گوگل هم به دلیل توجه نکردن به بعضی از این موارد طعم شکست در پروژه های خود را می چشد. برای مثال سه پروژه ای که گوگل در آنها شکست خورده را بیان می کنیم: پاسخگوی گوگل : (google answers) پروژه ای می باشد که این روزها رها شده است. اصولا در دنیایی که جواب هر سوالی را با یک جستجوی ساده در گوگل می توان پیدا کرد. مفهوم « پاسخگو » با آن چیزی که قبلا بود عوض شده است. اگر چه « پاسخگوی یاهو » هنوز وجود دارد و به کارش ادامه می دهد. ولی دلیل آن به این خاطر نیست که او دارد واقعا پاسخ تمام سوالهای مخاطبان را می دهد. بلکه به این دلیل است که پاسخ هایش عجیب و غریب و سرگرم کننده هستند. داج بال : (dodgeball) نیز یک پروژه شکست خورده است. داج بال یک ایده خلاقانه بود. یک اپلیکیشن به صورت شبکه اجتماعی برای ارتباط افراد در بستر گوشی های هوشمند. مثلا جاهایی که یک نفر می رود یا رستوران خوبی را که پیدا می کند با کسانی که می شناسد و در آن منطقه هستند به اشتراک بگذارد. خب چه بر سر این ایده آمد؟ برای دو سال پروژه به خوبی پیش رفت تا این که آقای کراولی که ایده پرداز اولیه این طرح بود در سال ۲۰۰۷ از گوگل بیرون آمد. مشکل این مدل کسب و کار این بود که زیادی آینده نگر بود و سخت افزار لازم برای فراگیر شدن آن هنوز در بازار جا نیافتاده بود. آقای کراولی بعدا شرکت فوراسکور را تاسیس کرد و این شرکت که دقیقا همین خدمات را ارایه می دهد الان بسیار محبوب است. جایکو یکی دیگر از پروژه های گوگل بود که شکست خورد. چون توییتر قبلا این ایده را پیاده کرده بود. گوگل در سال ۲۰۰۷ یک سایت برای وبلاگ های بسیار کوچک راه انداخت که جایکو نام داشت. ولی تا سال ۲۰۰۹ معلوم شد که این توییتر است که فاتح دنیای پست های کوتاه و سریع است. البته باید توجه داشت که تجربه کردن و شکست بخشی از موفقیت است. اما پروژه هایی باید انتخاب شوند که اگر نتیجه گرفته نشد، افراد کلا ورشکسته و از زندگی ساقط نشوند. همچنین در سرمایه گذاریها هم داستان به همین منوال است و باید به این نکته توجه شود. البته باید بصورتی وارد کار شد که انگیزه زیادی در اعضای تیم استارتاپ وجود داشته باشد و حداکثر توان خود را برای موفقیت و رسیدن به اهداف بکار بگیرند. زیرا انگیزه کم و بکار نگرفتن حداکثر فکر و توان اعضای تیم، عامل مهمی برای شکست می باشد. چگونه بوم ناب به استارتاپها کمک می کنند؟ چهار نکته با اهمیت که می توان در اینجا بیان کرد؛ 1. تیم استارتاپ ایده ها و اطلاعات خود را تنها حدس و گمان های جالب برای آزمودن فرضیه ها می داند. برای همین برنامه ریزی و تصویر سازی خود برای کارها و آزمایشات را بصورت کوتاه مدت و سریع و انعطاف پذیر انجام می دهد. 2. برای سرعت و انعطاف پذیری بیشتر، تیم استارتاپ پیچیدگی کمتری را در برنامه ریزی و طراحی های کسب و کاری استفاده می کند. این مطلب باعث مشارکت بیشتر اعضاء تیم می شود. 3. استارتاپهایی که با بوم ناب و این سبک، کار می کنند، توجه زیادی به بازخورد مشتری دارند. یعنی محصولات و خدمات خود را با همفکری مشتریان توسعه می دهند. آنها سعی می کنند در محیط بازار از مشتریان و شرکای تجاری احتمالی خود، درباره تمام اجزای مدل کسب و کار بازخورد بگیرند. درباره ویژگیهای محصول و یا خدمت، کانالهای توزیع، قیمت گذاری و مزیتهای رقابتی که از نظر مشتری اهمیت دارند، اطلاعات کسب می کنند. تست کردن محصول ارائه شده توسط مشتری و سپس بازطراحی و ایجاد اصلاحات بیشتر (آزمودن و یادگیری سریع) یا ایجاد تغییرات بنیادین (چرخشها و اصلاح جهت گیری سریع) روی ایدهها، هنر اصلی استارتاپ ناب است. 4. تولید سریع و چابک محصول به روش بازطراحی، تولید و بهبود تدریجی، زمانها و منابع تلف شده را بشدت کاهش می دهد. ساخت چابک، فرآیندی است که با آن استارتاپ ها حداقل محصولات پذیرفتنی را به محصول مورد علاقه مشتریان هدف با کمترین زمان و هزینه تبدیل می کنند. یعنی با مصرف کمتر سرمایه ایده های بیشتری را می آزمایند. |
- 07191011027-9
- info@asemanteam.com
- شنبه تا پنج شنبه 9 تا 20